نوع جلد | |
---|---|
قطع | |
شابک | |
زبان | |
نوبت چاپ | |
تعداد صفحات | |
نويسنده/نويسندگان | |
سال چاپ |
و این منم زنی تنها؛ در معرفی و شناخت شخصیت ادبی فروغ فرخزاد
– دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی: «اسیر»ی که در برابر «دیوار»های بندگی «عصیان» میکرد، پس از «تولدی دیگر»، در لحظهای که هیچ گمانش نمیرفت، در سیودوسالگی در یک حادثۀ ناگوار، در 24 بهمن 1345، به ملکوت آسمانها پیوست. مرگ فروغ فرخزاد در قلمرو شعرِ مدرنِ ایران، پس از مرگ نیما، بزرگترین و ناگوارترین حادثه بود. این شکوفهٔ تازهرو که اینچنین بازیچهٔ باد شد، در بارورترین لحظههای زندگیاش بود؛ در لحظههایی که نقش مشخصی در شعر معاصر فارسی به خود گرفته بود و تأثیر زبان شعری و دید شاعرانهاش را در صفحات شعر معاصر بهروشنی میدیدیم. این تأثیر پس از مرگش برای همیشه در صحایفِ تاریخِ ادبِ ایران ثبت خواهد شد.
– دکتر غلامحسین یوسفی: شعر فروغ با همۀ فرازوفرودهایی که دارد، در ادب معاصر فارسی جایگاهی شایسته و ممتاز احراز کرده است و نمودار احوال نسلهایی است خاموش که او از ضمیر آنان سخن گفته و خود را «از سلالهٔ درختان» میدانسته و چون از «تنفس ِهوای مانده ملول» شده، از «پرندهای که مرده بود» این پند را به گوش جان شنیده که «پرواز را به خاطر بسپار».
– احمد شاملو: شعر فروغ برای من چیز دیگری است. شعر فروغ گاه در نظر من به اعجاز شباهت پیدا میکند و من او را در یک مقیاس جهانی از شاعران برجستهٔ این روزگار میشمارم.