نويسنده/نويسندگان | |
---|---|
نوع جلد | |
قطع | |
شابک | |
زبان | |
نوبت چاپ | |
تعداد صفحات | |
سال چاپ |
جنون
تا یک دقیقه، هیچکس در مقابل آن کلمات کوبنده که با لحنی آشکارا خشن، بیپروا، ستیزهجو و تهدید کننده، و صدایی بم، خشدار و زخمی، از آن موجود مهیب و هراسآور و احترامبرانگیز و فاخر، که اهل هر مملکتی هم اگر بود، قاعدتاً همین لباسها را بر تن میداشت، یارای حرف زدن نداشت.
حتی شخص نخستوزیر نیز که در کارِ نوشتنِ متنِ حکم او به صورت دستنویس بود، جرأت خیره شدن در چشمان او را در خود نمیدید.
ولی کم کم، اول نخستوزیر و بعد سایرین، خودشان را پیدا کردند و سر و صداهایی از خودشان در آوردند.
حتی یکی دو نفر جرأت اظهار نظری یافتند که انگار، رو به یک مجسّمهی مومی خوشتراش ادا میشد.
او، حرفش را زده بود و قصدی برای اصلاح هیچ بخشی از نظراتش نداشت.
حرفهای او شاید کار را به جادهای کشید که انتهای آن محو و نامعلوم بود.
در حالی که دیگران از احتمال، یا حداکثر، تشـدید احتـمالِ وقـوعِ یـک بحرن حرف میزدند، او از سرکوب یک فاجعهی تمامعیار حرف میزد…