نويسنده/نويسندگان | |
---|---|
مترجم | |
انتشارات | |
نوع جلد | |
قطع | |
شابک | |
زبان | |
نوبت چاپ | |
تعداد صفحات | |
سال چاپ |
درآمدی بر انسان شناسی آموزش و پرورش
اگر بخواهیم یافتههای انسانشناسی را در آموزش و پرورش به کار گیریم، ابتدا پرسشی اساسی پیش روی ما قرار میگیرد: فرهنگ چه نوع موجودیتی است؟ به عبارت دیگر فرهنگ چه نوع واقعیتی دارد؟ این پرسش به سه صورت پاسخ داده شده است. بر اساس دیدگاه فراارگانیک، فرهنگ یک فراواقعیت است که فراتر از حاملان خود وجود دارد و قوانین خاص خود را وضع میکند. از دیدگاه مفهومگرایی، فرهنگ اصلاً یک موجودیت نیست، بلکه مفهومی است که توسط انسانشناسان برای وحدتبخشی به مجموعهای از حقایق جداگانه به کار گرفته شده است. در دیدگاه واقعگرایانه، فرهنگ هم مفهوم است و هم موجودیت تجربی؛ یک مفهوم است، زیرا ساختار بنیادی علم انسانشناسی است؛ و همچنین یک موجود تجربی است، زیرا این مفهوم نشاندهندۀ نحوۀ سازماندهی پدیدههای خاص است. هر سه دیدگاه، دو سؤال جامع در حوزۀ آموزش و پرورش دارند: 1. آیا مدرسه باید در درجۀ اول بر توسعۀ فرهنگ تأثیر بگذارد یا میراث فرهنگ را در خود جای دهد؟ 2. آیا کودک باید این میراث را همانطور که معلمانش ارائه میدهند بیاموزد، یا باید با ابتکار خود آن را کشف کند و تصویر شخصی خود را از فرهنگ ایجاد کند؟ انسانشناسی آموزش و پرورش، به دلیل جامعیت و عینیت آن، مقدمهای واقعی برای متخصصانی است که نیاز به توسعۀ حوزۀ موضوعی را درک کردهاند که در آن ابزار انسانشناسی میتواند در آموزش به کار رود.